عشق

جمله های عاشقانه

چه احـــساسی از این بــــدتر که نــیستی...!!

از این که نمی شـــه دســـتــاتو بـــگیـــرم..

از این که من یه جایی از جهانم..

که نمی تــــونــــم تــو آغـــوشـــت بــمیـــرم.... !!

+نوشته شده در جمعه 22 شهريور 1392برچسب:,ساعت16:24توسط mylife | |

شنیدم وقتی می رفتی

رد پایت را پاک می کردی

بی خیال ……..

من دنبال دلت بودم

وقتی دلت با من نیست

برو خوش باش ……

چه فرقی می کنه تو کجا باشی …..!
 
 

+نوشته شده در جمعه 22 شهريور 1392برچسب:,ساعت16:13توسط mylife | |

شب هایم درد دارند.

وقتے ندانم چراغ اتاق ات را.

کدام لعنتے خاموش مے کند...!

+نوشته شده در جمعه 22 شهريور 1392برچسب:,ساعت16:11توسط mylife | |

گاهي دلم مي خواهد
دمپايي هايم را،
تا به تا بپوشم..!
تا ببينم؛
هنوز کسي حواسش به من هست

+نوشته شده در جمعه 22 شهريور 1392برچسب:,ساعت15:53توسط mylife | |

دیشب با خدا دعوایم شد ......
با هم قهر کردیم .....

فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد ......
رفتم گوشه ای نشستم ....
...
چند قطره اشک ریختم.....
و خوابم برد .....

صبح که بیدار شدم ....
مادرم گفت ...

نمیدانی از دیشب تا صبح
چه " بارانی " می آمد

+نوشته شده در جمعه 22 شهريور 1392برچسب:,ساعت15:44توسط mylife | |

اگر تمامی ما قدرت جادویی خواندن افکار یکدیگر را داشتیم؛

نخستین چیزی که در دنیا از بین می رفت "عـشـق" بود

+نوشته شده در جمعه 22 شهريور 1392برچسب:,ساعت15:35توسط mylife | |

»دیشب خدا را دیدم، می گریست
من هم گریستم
هر دو یک درد داشتیم:
«
آدم ها
»


+نوشته شده در پنج شنبه 14 شهريور 1392برچسب:,ساعت17:23توسط mylife | |

بغض کنید ...
گریه کنید ...
دق کنید ...
ولی با آدمای بی ارزش درددل نکنید

+نوشته شده در پنج شنبه 14 شهريور 1392برچسب:,ساعت17:22توسط mylife | |

می بوسم میگذارم کنار!

تمام چیزهایی که ندارم را!

دستهایت را . . . . .

شانه هایت را . . . . .

عاشقی ات را . . . .

همه را . . . . .

فقط یک خواهش . . .

این دم آخر . . .لطفی کن

و دهانت را ببند و نگو

قسمت نبود!

خودم بهتر میدانم آنچه نبود

"
لیاقت تو" بود

+نوشته شده در پنج شنبه 14 شهريور 1392برچسب:,ساعت17:20توسط mylife | |

ﺧــﺪﺍﯾـــــﺎ . . . ﮔـِـــﻠﻪ ﻧـﻤﯽ ﮐــﻨﻢ ؛ ﻭﻟــﯽ
ﮐـﻤـﯽ ﺁﺭﺍﻣــﺘــﺮ ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﻢ ﮐُــﻦ ؛ ﺑـﻪ ﺧـﻮﺩﺗــ ﻗَﺴَـﻤــ ﺧﺴــﺘـﻬـ ﺍﻡ. . .
دلم خیلی گرفته

+نوشته شده در پنج شنبه 14 شهريور 1392برچسب:,ساعت17:17توسط mylife | |

وقتی می روی حواست باشد..
حتما خدانگهدار بگویی..
تا خدا بیشتر حواسش را به من بدهد...
آخر میدانی..
خدا به هوای تو مرا رها کرده است

+نوشته شده در پنج شنبه 14 شهريور 1392برچسب:,ساعت17:13توسط mylife | |

دل یک زن تمای دنیای اوست
شاه دنیایش باش ای مرد
نه سردار سپاهی که احساسش را در هم میشکند

+نوشته شده در چهار شنبه 13 شهريور 1392برچسب:,ساعت22:57توسط mylife | |

اشکی که بی دلیل بیاید ،
اشک دلتنگی نیست ، اشک بی کسی است


 

+نوشته شده در چهار شنبه 13 شهريور 1392برچسب:,ساعت22:31توسط mylife | |

چرا ؟

اگه یه نفر بهمون خیانت کنه، ازش متنفر میشیم

اما

اگه یه نفر به خاطر ما به یه نفر دیگه خیانت کنه ، عاشقش میشیم . . .

+نوشته شده در شنبه 9 شهريور 1392برچسب:,ساعت13:59توسط mylife | |

جایی خواندم ما آدمها زنده ایم به سبب آنکه کسی دوستمان داشته باشد …


سوالی پیش آمد ! من برای چه زنده ام ؟؟؟

+نوشته شده در شنبه 9 شهريور 1392برچسب:,ساعت13:12توسط mylife | |

خسته شدم از بس به آدمایی که میخوان جای تو رو توی قلبم بگیرن گفتم :

ببخشید اینجا جای دوستمه ، الان برمیگرده !


+نوشته شده در شنبه 9 شهريور 1392برچسب:,ساعت13:4توسط mylife | |

اینجا صدای پا زیاد میشنوم…

امــــــــــــــــــــــا هیچکدام تو نیستی…!

دلم خوش کرده خودش را به اینکه شاید پا برهنه بیایی …

+نوشته شده در جمعه 1 شهريور 1392برچسب:,ساعت15:44توسط mylife | |

ڪاش هنــوز بچــہ بودیــمــ …
لااقل شبهــا عروسڪ بغل میـڪرבیـــمـــ تا خوابمـاלּ ببرב ..!
حـالـا گوشــے را …
و یــڪ בنیــا انتظـــــار …

 
 

+نوشته شده در جمعه 1 شهريور 1392برچسب:,ساعت15:8توسط mylife | |

می گویند:
خوش به حالت!
از وقتی که رفته حتی خم به ابرو نیاوردی…!
نمی دانند بعضی دردها
کمر خم می کنند، نه ابرو…

+نوشته شده در جمعه 1 شهريور 1392برچسب:,ساعت15:7توسط mylife | |

فاجعه زمانی اتفاق می افته که 
کسی رو دوست داری
 که نه درکت میکنه
نه حرفاتو میفهمه 
اما توبازم دوستش داری 
نمیتونی ازش بگذری
بودنش زجرت میده
نبودنشم زجرت میده
این فاجعه است فاجعه
 

+نوشته شده در جمعه 1 شهريور 1392برچسب:,ساعت14:46توسط mylife | |

کاش می فهمیدی

 

 برای این که تنهایم تو را نمیخواهم؛

 

برعکس …

برای این که میخواهمت ؛ تنهایم …!!!

 

+نوشته شده در پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:,ساعت12:1توسط mylife | |

"مــن"

به دنــبال

"تــويي" مي گــشت

بــراي " مــــــا " شــدن

دريــغ که 

بــازي را

"او" بــــرد....

+نوشته شده در پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:,ساعت11:49توسط mylife | |

مُهم نیست!

که تـو با مـن چـه میکنـی

بیا ببیــن

"بـَرای تـو"

من با خـودم چـه میکنـم!

+نوشته شده در پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:,ساعت11:46توسط mylife | |

 
يادته زير گنبد كبود تو بودي و كلي آدماي حسود؟
تقصير همون حسوداست كه حالا
هستي ما شده يكي بود يكي نبود...
 

+نوشته شده در پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:,ساعت11:43توسط mylife | |

 
مرا به ذهنت نه…. به دلت بسپار….

من ازگم شدن درجاهاي شلوغ

...ميترسم ...
 

+نوشته شده در پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:,ساعت11:40توسط mylife | |

رفت و آمد ،
 
رفت و آمد ،
 
اينقدر رفت و آمد

كه از ياد برد ، چيزي به نام ماندن هم وجود دارد!
 

+نوشته شده در پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:,ساعت11:35توسط mylife | |

رد پاهایم را پاک می کنم

به کسی نگویید

من روزی در این دنیا بودم.


خدایا

می شود استعـــــفا دهم؟!

کم آورده ام ...!

+نوشته شده در پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:,ساعت11:31توسط mylife | |

چقدر خوبه بعضیا بدونن که اگه چیزی رو به روشون نمیاری


از سادگی نیست ...


داری جون می کـَـنی حرمت یه روزایی رو نگه داری


که اونا یادشون رفته !

+نوشته شده در یک شنبه 27 مرداد 1392برچسب:,ساعت10:45توسط mylife | |

"دوســـتــت دارم" را براي هر دويمان فرستادي !!

هم  مــــن !!

هـــــم او !!!

خيـــانت مي كـــــردي يا عــدالــَت؟؟!!!

+نوشته شده در یک شنبه 27 مرداد 1392برچسب:,ساعت10:32توسط mylife | |

عزیــزم چه زیبـا اجـــرا میکنـی ...

خط به خط تمام گفتــــه هایم را...

خواســـته هایم را...

امــــــــــا...


 امـــــا ... برای دیگری

+نوشته شده در یک شنبه 27 مرداد 1392برچسب:,ساعت10:30توسط mylife | |

دیـــــــگر

 

استــفــاده نمی کنــم

 

از میــم مالکــیـــت !!!

 

شـــب بـخـیــــــر

عـزیــزش

+نوشته شده در یک شنبه 27 مرداد 1392برچسب:,ساعت10:28توسط mylife | |

روزهای سخت رو میگذرونم
وقتی که نیستی همه چیز تنگ میشود
نفسم
دنیایم
دلم...!

+نوشته شده در یک شنبه 27 مرداد 1392برچسب:,ساعت10:22توسط mylife | |

هر جا که می بینم نوشته است :

خواستن توانستن است

آتش می گیرم !!!

یعنی او نخواست که نشد ؟

+نوشته شده در یک شنبه 27 مرداد 1392برچسب:,ساعت1:16توسط mylife | |

چـند ساعتی با هم بودیم

مـــــن به تـــــو نگاه میکردم

و تــو به ساعتت

تـو قــرار داشتی و من بـــی قراری

+نوشته شده در یک شنبه 27 مرداد 1392برچسب:,ساعت1:54توسط mylife | |

شکستن دل کسی که عاشق توست کاره ساده ایست
اگر راست میگویی دل کسی را بشکن که عاشقش هستی

+نوشته شده در جمعه 25 مرداد 1392برچسب:,ساعت20:21توسط mylife | |

کسی چــه میــداند امــروز چنــد بار فــرو ریختــم ..
از دیدن کسی کــه ،
تنهــا لبــاسش شبیــه به " تــو" بــود

+نوشته شده در جمعه 25 مرداد 1392برچسب:,ساعت20:16توسط mylife | |

آهسته گفت:"خدانگهدارت"

  در را بست و رفت

آدمهاچه راحت

 مسئوليت خودشان رابه گردن"خدا"مي اندازند

+نوشته شده در جمعه 25 مرداد 1392برچسب:,ساعت20:10توسط mylife | |

میگن پشت سر مسافر آب بریزی برمیگرده
اشــک که از آب زلال تره
پس چرا مسافر من برنمی گرده

 

+نوشته شده در جمعه 25 مرداد 1392برچسب:,ساعت19:52توسط mylife | |

وَقتے نَخواستنتـــــ...آروم بِـــکش کِــنــآر...!


غَم انگيـــز استـــ اگـر تـو را نـَخواهــــد


مَسخـره استــــــ اگر نفهمے ؛


احمقانـه استـــــ اگـراصرار کـنے

+نوشته شده در پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:,ساعت17:42توسط mylife | |

این روزهها شبیه جودی ابوت شده ام.  .  .

 

برای بابا لنگ درازی مینویسم . . .

 

که این روزها دیگر خودم هم نمیشناسمش

+نوشته شده در چهار شنبه 23 مرداد 1392برچسب:,ساعت22:7توسط mylife | |

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد